تنهایی پر هیاهو

گاه نوشت های یک تابا

تنهایی پر هیاهو

گاه نوشت های یک تابا

16

اندر مزایای نفهمی همین بس که هرگز نخواهی فهمید که نفهمی ...

تنهایی

وقتی تنهایی دیگه از تنها شدن نمی ترسی ...

پناه

 وقتی به آغوش کسی پناه می بری مراقب باش پناه گاه یه نفر دیگه نباشه ...

هیومنوفوبی

آی خوشم میاد از اون سر انسان گریزت که همیشه با سرهای انسان دوست پیوند هیومنوفوبی برقرار می کنه

عیدانه

 سال و فال و مال و حال و اصل و نسل و تخت و بخت  

بادت اندر شهریاری بر قرار و بر دوام  

سال خرم  فال نیکو مال وافر حال خوش 

اصل ثابت نسل باقی تخت عالی بخت رام  

 

سال نو را به تمامی دوستان همراهم تبریک می گم  

امیدوارم سال نو زندگی نو شادی های نو برای شما به همراه داشته باشه   

بهترین ها را برای شما آرزو دارم  

 

دو کلمه چرت و پرت

همینطوری که آروم آروم دستا و پاهام کم حس تر می شن و انجام کارهای روزمره برام سخت می شه ترس هم تمام وجودم را پر می کنه  

دیگه شلوغی خیابونا را نمی بینم  

دیگه دلم نمی خواد برم خرید عید  

دیگه نمی خوام با دوست قدیمیم یه قرار شام بزارم    

حتی ابراز علاقه اون نابغه کوچولو هم خوشحالم نمی کنه  

اصلن هیچ چی نمی خوام  

فقط می خوام سالم باشم 

همین ...

نوشتن خیلی سخته

آره نوشتن خیلی سخته 

وقتی یه عالمه حرف داری و نمی تونی داد بزنی  

وقتی همیشه می خواهی هزار و یک منظور را توی یه جمله جا کنی 

وقتی هزار تا جمله ی تکراری خوندی و از تکراری بودن می ترسی   

وقتی اهدافت گم شدن  

وقتی مغزت هم تنهات گذاشته  

وقتی خسته ای  

نوشتن خیلی سخته  

خیلی ...