تنهایی پر هیاهو

گاه نوشت های یک تابا

تنهایی پر هیاهو

گاه نوشت های یک تابا

خبرهای خوب

اصلن به عنوان مطلب توجه نکنید این فقط به جهت دلخوشی بود و بس ... 

یه نفر تو یه شبکه رادیویی گفت با اتمام آبان و ورود به آذر داریم از آب به آتش وارد می شیم ... 

آقا زود یه فکری به حال خودتون کنید ... اگر خیس بودید و حالا دارین می رین تو آتیش مواظب باشید در ماه جدید آب پز نشید اگر خیس نبودین و دارین می رین تو آتیش حتمن سوخاری می شید...هر کاری کنید وای به حالتون ... 

من که رفتم یه سوراخ موش پیدا کنم  

شما هم تا دیر نشده برین

یه روز خوب

من و مرضیه خانم جون دوستم یه وقت خالی پیدا کردیم و رفتیم دیدن دو تا خانم پیر که یکیشون خیلی هم بیمار بود ... ما شادی اونها را  هرگز فراموش نمی کنیم ...  

و  این برنامه جدی ماست که هر ماه بریم دیدن کسانی که انتظار هیچکس را نمی کشند ـ اگر  ما خوشحال نیستیم ولی وجودمون ممکنه کسی را شاد کنه ـ  کلی با هم خندیدیم و تازه چون اونها خوب صدای ما را نمی شنیدند کلی داد زدیم وانرژی مصرف کردیم.  

بعدش هم انقدر از خودمون خوشمون اومد که همه چیزهای بد را یادمون رفت ...  

شاعر در این مورد گفته: 

بهتر از من چه کسی    

باز هم 

 بهتر از من چه کسی

از همونا که همه آخر نوشته هاشون می نویسن

 ..........  

 

پا نوشت - دست نوشت نیست- : هنوز نمی دونم چرا یاهو توی آیکون هاش یه آیکون انگشت سوم (همون ب ی ل ا خ خودمون)‌ اضافه نمی کنه آخه بعضی وقتها لازم می شه حالا آیکون لگد و مشت و اینها پیشکش

 

پا نوشت -۲- : حالم خوبه و از امروز هر چند کاملن خوب نشدم دوباره رفتم ساحل ورزش 

 

می نویسم پس هستم

چند روزی از صحنه روزگار محو شده بودم نه چیزی نوشتم و نه ورزش رفتم . حالم انقدر بد بود که با اجداد هفت نسل پیش و پس خودم ملاقات داشتم آخرش هم کارم به بیمارستان رسید و اینجا بود که کلی ترسیدم به خودم گفتم تابای بدبخت تازه داشتی به زندگی عادی خودت بر می گشتی حالا هم یه حمله از طرف آقای MS دوباره خونه نشینت می کنه...
انقدر زاری کردم که آقای دکتر کلی متعجب شد ... مثل کابوس بود این چند روز ولی گذشت ... حالم خوبه و به مناسبت خوب شدن حالم کلی ولخرجی کردم...
شما چطورین؟؟؟