تنهایی پر هیاهو

گاه نوشت های یک تابا

تنهایی پر هیاهو

گاه نوشت های یک تابا

سرگیجه

بعد از نه سال 2 روزه می رم سر یه کار دیگه

دو شب قیل 2 لیتر آب می خورم

سرم گیج می ره رو زمین صاف کله پا می شم

حالا دو روز بعده، اشکام بی دلیل می چیکه رو زمین، پام درد می کنه

نمی تونم غذا بخورم، آخ که چقدر با بقیه فاصله دارم

یه نوار سبز رو توی آب خیس می کنه دکتر، کلی مرده بی صاحب دیده که امروز می فهمه رباط پام پاره شده

نوارو مثل یه مار دور پام می پیچه هی می پیچه پام داغ می شه، یخ می زنه و آروم می شه

همین چند ساعت پیش بچه می گه چرا زمینو نزدی که تو رو اوووووووف کرده

سرگیجه دارم

ساعت چنده ؟ چرا هوا تاریک شده؟

یک ماهه پیشه

پول ندارم، دنبال یه کار جدید می گردم

می خوام برم یه جای دورررررررررررررر

حالا

اینجام

و پام تو گچه 

توی گل گیر کردم

همین جام

سرگیجه دارم...

نظرات 2 + ارسال نظر
یه آشنا یکشنبه 14 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:11 ب.ظ http://beman.parsiblog.com

ای بابا...خوبی تابا؟نگرانت شدم...چی شده؟چرا وراقب خودت نیستی؟

این دومین بار توی سال 91 که پام پیچ خورده
بار اول سه هفته قوزک بند بستم
این بار دیگه پامو گچ گرفتم
اعصابم خط خطی شده
موقعیت کارم هم به خطر افتاده

هاشور یکشنبه 11 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 08:39 ب.ظ http://hhashoor.blogfa.com

الان چی؟ خوب شده؟ کار چی شد؟

کار هست اما من دیگه نیستم، تمام شدم ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد