تنهایی پر هیاهو

گاه نوشت های یک تابا

تنهایی پر هیاهو

گاه نوشت های یک تابا

تسلیم

من هیچ چیز را به اختیار قبول نکردم یعنی اصلن پذیرشی در کار نیست

از روی ناچاری به این شرایط مسخره تن دادم یعنی تسلیم ...

خود من. همین منی که پر از آرزو بود. همین منی که حتی در کابوس های شبانه اش تصور چنین روزی را نداشت ....

من تسلیمم پس لبخند می زنم ...


16

اندر مزایای نفهمی همین بس که هرگز نخواهی فهمید که نفهمی ...