تنهایی پر هیاهو

گاه نوشت های یک تابا

تنهایی پر هیاهو

گاه نوشت های یک تابا

شبانه

دوباره یادت افتادم

مثل همه روزهایی که منتظر شنیدن یه دلیل بودم

و همه شبهایی که کابوس رفتنت بیدارم کرد

سالها گذشته و زخمی که زدی ترمیم نشد و باز هم، هر وقت ذهن سرکشم فرصت پیدا می کنه به روزهای کوتاه با تو بودن سرک می کشه

بارها از تو پرسیدم چرا ؟

و هر بار بیشتر از بی جواب موندن سوالم از بزدلی تو برای جواب دادن دلم شکست

یعنی تو تنها انتخاب من بودی ؟؟؟

نوشتی، حق را به خودت دادی و من سکوت کردم. پسر کوچولوی یاغی هرگز از خودت نپرسیدی علت این سکوت چی بود ؟

می شه یه بار توی خلوت خودت و به خودت بگی آیا وجدانت در مورد من آسوده است؟

شکستن این سکوت برای سرزنش تو نیست؛ خستگی من از این احساس دو گانه عشق و نفرته

امیدوارم تا می تونی شاد باشی انقدر که مطمئن بشم شکستن دلم بی ارزش نبوده ...