تنهایی پر هیاهو

گاه نوشت های یک تابا

تنهایی پر هیاهو

گاه نوشت های یک تابا

حریم خصوصی

خدایا سپاس که این چند گرم مغز را به عنوان حریم خصوصی به ما ارزانی داشتی ...

گذشته

سالهاست از روزهایی که اینترنت نبود گذشته، یا اون سالهایی که تازه داشتم فضای مجازی را درک می کردم- همون فضایی که سالهای بعد زندگی واقعیه من شد- اون روزها گذشته: روزهای بدون یاهو مسنجر،روزهای بدون دوستان وبلاگی که حالا از هیچکدومشون خبر ندارم، روزهای بدون فیس بوک

حالا روزهای طلایی وایبر و واتس اپ و هایک و کیک و ... است، روزهایی که فقط با یک کلیک یا حتی فرستادن چند تا آیکون  می تونی هر چی می خوای به هر کسی هر جای دنیا که باشه بگی 

اما من هنوز هم نمی تونم هر چی دلم خواست به هر کی هر جای دنیا که باشه بگم

و جالب تر این که دلم برای روزهایی تنگ شده که هیچکدوم اینها نبود روزهایی که وقتی تلفن زنگ می خورد فرصت داشتی حدس بزنی کی بهت زنگ زده  یا پستچی برای کی نامه آورده

اون روزا هم ساکت و تنها بودم

فقط فرقش این بود که لحظه هایی وجود داشت که بهترین ها را در مورد خودم حدس می زدم

انگار هیچ چی ندارم

هیچ چی ...



ناشناخته ها

فقط وقتی می تونی آدمهای اطرافت را خوب بشناسی که چیزی را که آنها دنبالش

 هستند را بهشون ندی