تنهایی پر هیاهو

گاه نوشت های یک تابا

تنهایی پر هیاهو

گاه نوشت های یک تابا

همه پرسی

این یک همه پرسی کاملن جدی است 

و من تابا همه شما را به پاسخ دادن دعوت می کنم   

لطفن پاسخ خود را با ذکر دلیل در کامنت دونی بلاگ بگذارید 

 

گربه نره باهوش تر بود یا روباه مکار ؟؟؟ 

الف: گربه نره 

ب: روباه مکار

 

 

  

بعد نوشت:

هر جوابی به این پرسش می تونه درست باشه ...

هر کسی از زاویه ای خاص به مسئله نگاه می کنه  

گاهی همه چیز را شوخی می بینیم.  

و گاهی ...

به دو دلیل من فکر می کنم این گربه نره بود که باهوش بود و روباه مکار کودنی بیش نبود  

اول این که:  شاعر  می گه هر کس رو خواستی بشناسی برو دوستش رو ببین و دوست روباه مکار گربه نره بود 

دوم این که:  گربه نره با وجود نداشتن مغز تشخیص داده بود که روباه مکار منافعش را تضمین می کنه  

گاهی دونستن دلایل اعمال دیگران کمک می کنه آرامش خودمون را حفظ کنیم و همه دنیا را در ناکامی هامون مقصر ندونیم 

همه چیز به زاویه نگاه آدمها مربوط می شه  

۶

مجسمه ساز هم نشدیم یه بت جدید برای خودمون بسازیم سرمون گرم شه ...

۵

بادبادک هم نشدیم وقتی نخمون می بره یه نگاه با حسرت دنبالمون کنه ...

۴

یه ذره نبوغ نداریم وقتی یه گند اساسی می زنیم مردم بگن بیچاره یه تخته ش کم بود ...

اولین دیدار

از سه شنبه هفته پیش تا حالا مثل خرچنگ پا کنده راه می رم  

اما مشروح ماجرا 

من دو تا دوست وبلاگی داشتم و دارم که یکی از آنها  - منا- در حال حاضر وبلاگشو حذف کرده  

ما مدتی با هم دوست بودیم و قرار گذاشتیم همدیگه رو ببینیم اما منا خانم در همون آغاز آشنایی ما  شروع به مزدوج شدن کرد ... 

کلی قرار گذاشتیم که همدیگه رو ببینیم اما نشد  

هر چی ما رفتیم خانه سالمندان منا خانم  رفت کافی شاپ حرفهای عاشقانه بزنه اگر هم نزد گردن خودش ... 

به هر حال انقدر ادامه پیدا کرد تا قرار شد روز عروسی اش همدیگه را ببینیم

سه شنبه تا ساعت ۸ محل کارم بودم  و با عجله  رفتم عروسی البته سر راه چشمتون روز بد نبینه رفتم گل بخرم 

چون رز دوست ندارم و نداشتم از اون گل قرمزا خریدم که شبیه آفتابگردون بودن !!! 

انقدر با وسواس از آقای گل فروش خواستم گل را تزیین کنه که نزدیک بود یه دسته بامبو حواله اجدادم کنه  

به هر حال رضایت دادم و خودم را رسوندم محل جشن 

اونجا هم عروس و داماد داشتند به مهمانهاشون خوشامد می گفتند که من رسیدم  

حالا من بدو عروس بدو مگه می شد به عروس نزدیک شد ... 

بلاخره نفس نفس زنان رفتم گفتم منا من تابا هستم  

و بقیه ماجرا یه جیغ کوتاه و در آغوش گرفتن و حرکات موزون بود تااااااااااااااااااااااااااااااااااااا ساعت ۱۲شب  

البته قسمت حرکات موزون با همکاری دوستان عزیزم اعظم جون و صابره جون انجام گرفت   

هر چند از نظر رتبه بندی بین المللی موزونات* عروس خانم حرف اول را می زد   

  

این بود ماجرای اولین دیدار من و منا

 

 

* حرکات موزون

 

۳

یه جیب پر پول هم نداریم از خریتمون لذت ببریم ...

۲

یه روح لطیف هم نداریم وقتی مارمولک می بینیم یه جیغ بکشیم بپریم رو میز ...