تنهایی پر هیاهو

گاه نوشت های یک تابا

تنهایی پر هیاهو

گاه نوشت های یک تابا

۱

یه دوست پسر هم نداریم تو این هوای بارونی بریم با هم قدم بزنیم !!!

من آمده ام

از سفر برگشتم  

کتاب مستاجر - رولان توپور-  را تمام کردم و حالا ادامه کتاب ریشه ها - الکس هیلی-  را
می خوانم. جدیدن وسط خوندن یه کتاب می رم یه کتاب دیگه رو می خونم
، گاهی هم دو تا  

 

ضرب المثل مرتبط: 

 لذتی که در خواندن چند کتاب با هم هست درانتقام نیست ... 

 

پا نوشت:  

دخترک از وابستگی می ترسید و تمام عمر به چیزی وابسته بود... 

برای زندگی، برای راه رفتن ... 

دخترک اشک ریخت  

دخترک تنها شد 

دخترک زنده زنده مرد.