تنهایی پر هیاهو

گاه نوشت های یک تابا

تنهایی پر هیاهو

گاه نوشت های یک تابا

15

توی اداره فیل.ترینگ هم استخدام نشدیم این همه خودمونو سان.سور می کنیم یه حقوق و مزایای درست و حسابی داشته باشه ...

اتفاق

یه اتفاق ؟؟؟

همکارم بخاطر غده ای که هنوز معلوم نیست جد و آبادش کیه زانوش را عمل کرده ...

و با این همه کار تمام تنم کوفته و کبوده و هر حرکتی که می کنم با تعجب از خودم می پرسم چرا ؟؟؟

من یک تماشاگرم یا یک بازیگر ؟؟؟

با خود وفادار مانده ام آیا ؟؟؟

با خود وفادار می مانم آیا ؟؟؟



اینا ...

 تو می دونی چرا هر چی اینا می گن هست من نمی بینم ؟؟؟*


*این یک سوال چند مجهولی است  که می تونید به جای کلمه -اینا- هر چیزی دلتون خواست بگذارید

فقط جون مادرتون یه نظری بدید دلم روشن شه ....

آرامش

آرام یعنی صلح. یعنی آرامش. یعنی کم کردن صدای زندگی.

سکوت یعنی بستن پیچ. یعنی قطع کردن صدا. یعنی به کلی خاموش کردن.

بادبادک باز- خالد حسینی-ص407

-س-

هر وقت با بچه ها می ریم پیک نیک یکی از دوست دخترای - س- همراهش هست گاهی هم با یکی از دخترهای گروه به طور اتفاقی گم می شه  ...


می گه: چی می شه -س- مرد  رویای یک دختری بشه ؟؟؟

می گم: احتمالن وقتی داره سوار بر اسب سفیدش می رسه یه کالسکه هم پر از دوست دختر با خودش می یاره ...

پناه

 وقتی به آغوش کسی پناه می بری مراقب باش پناه گاه یه نفر دیگه نباشه ...

هیومنوفوبی

آی خوشم میاد از اون سر انسان گریزت که همیشه با سرهای انسان دوست پیوند هیومنوفوبی برقرار می کنه