یه اتفاق ؟؟؟
همکارم بخاطر غده ای که هنوز معلوم نیست جد و آبادش کیه زانوش را عمل کرده ...
و با این همه کار تمام تنم کوفته و کبوده و هر حرکتی که می کنم با تعجب از خودم می پرسم چرا ؟؟؟
من یک تماشاگرم یا یک بازیگر ؟؟؟
با خود وفادار مانده ام آیا ؟؟؟
با خود وفادار می مانم آیا ؟؟؟
تو می دونی چرا هر چی اینا می گن هست من نمی بینم ؟؟؟*
*این یک سوال چند مجهولی است که می تونید به جای کلمه -اینا- هر چیزی دلتون خواست بگذارید
فقط جون مادرتون یه نظری بدید دلم روشن شه ....
آرام یعنی صلح. یعنی آرامش. یعنی کم کردن صدای زندگی.
سکوت یعنی بستن پیچ. یعنی قطع کردن صدا. یعنی به کلی خاموش کردن.
بادبادک باز- خالد حسینی-ص407
هر وقت با بچه ها می ریم پیک نیک یکی از دوست دخترای - س- همراهش هست گاهی هم با یکی از دخترهای گروه به طور اتفاقی گم می شه ...
می گه: چی می شه -س- مرد رویای یک دختری بشه ؟؟؟
می گم: احتمالن وقتی داره سوار بر اسب سفیدش می رسه یه کالسکه هم پر از دوست دختر با خودش می یاره ...