تنهایی پر هیاهو

گاه نوشت های یک تابا

تنهایی پر هیاهو

گاه نوشت های یک تابا

اینا ...

 تو می دونی چرا هر چی اینا می گن هست من نمی بینم ؟؟؟*


*این یک سوال چند مجهولی است  که می تونید به جای کلمه -اینا- هر چیزی دلتون خواست بگذارید

فقط جون مادرتون یه نظری بدید دلم روشن شه ....

نظرات 6 + ارسال نظر
هاشور چهارشنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 05:28 ب.ظ http://hhashoor.blogfa.com

اینا: آدمای خوب دنیا
هر چی: زندگی قشنگه.. جوونی بهترین دوره زندگیه.. هر کی خوبی میکنه جوابش رو با خوبی میدن.. دنیا و خوشبختی با آدم بدا قهره.. همه چی آرومه..

دقیقن یک مجهولش حل شد و لی یه مجهول دیگه هم هست
می دونی چیه ؟؟؟

شبها چهارشنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:15 ب.ظ http://shabhablog.blogsky.com

اینا: بییییییییب
هرچی:بییییییییییییییییییب
آخریشم همون سه تا علامت سوال ِ ته جمله.
درست حل کردم؟!

بله ...

حسام جمعه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:55 ق.ظ http://www.notefalse1.blogfa.com

قضیه بوعی سینا و ابوسعید ابوالخیر شاید.../
تو شاید نمی بینی ولی می فهمی.../

شایددددددددد ...

یه آشنا شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:55 ب.ظ http://beman.parsiblog.com

چون اگه قرار بود ببینی که دیگه نیازی به گفتن اینا نبود...می دونستی که هست...اینها از این روش استفاده می کنند تا تو بترسی...تا حس کنی همیشه که یک قدم عقب تر از آنهایی و همیشه چیزهایی هست که نمی دانی...یه راه خیلی کلیشه برای ایجاد رعب..حالا چه در جامعه ی خرد افراد نگاهش کنی و چه به صورت کلان

توی جامعه ما همه روابطشون را با ایجاد ترس مدیریت می کنند
بدترین نوع رابطه
همیشه باید یکی قربانی باشه ...

یک دوست دوشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:57 ق.ظ

شاید چون کوری و بقیه چشم دارن
شاید هم چون تو چشم داری و بقیه کورن
هردو تاش میتونه باشه
شایدم هم تو داری توی یه دنیای دیگه زندگی میکنی دنیایی که دیگه وجود نداره

الان اینا که گفتی یعنی من رو خوب می شناسی ؟؟؟

.سپندار .. پنج‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:32 ب.ظ http://nezakat.blogsky.com

یکی از اینا یه بچه کمبود داری هست که توی کوچه و محل بچه ها تحویلش نگرفتن و توی مدرسه هم تنبل بود ولی یه عده که کلا از این تیپ بچه ها خوششون میاد دست زیر پر و بالش گرفتن و در حالی که هنوزم چندتا نخ ریش و سیبیل دیگه هم روی صورتش داره می روید نشسته جلوت و میگه هست ! چشمات رو باز کن هست ! تو کوری ! هست ! بعدم در آخر چون تو قبول نکردی که هست یه سیلی می خوابونه پای گوشت به یاد اون حقارتهای دوران کودکی !

گاهی با این سیلی ها خیلی نیست ها هست می شن ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد