16 فقط یک عدد و 16 تیر فقط یک تاریخ ساده است...
اما این تاریخ را هرگز فراموش نمی کنم، مثل روز تولدم، مثل روزهای فراموش نشدنی عمرم...
این تاریخ من رو یاد عدد 880 می اندازه و اشکم رو در می یاره ...
روزی که این تاریخ رو برای پرونده پزشکیم توی یه دفترچه یادداشت کردم نمی دونستم حتی وقتی اون دفترچه نابود بشه و حدود 7 سال بگذره باز هم من فراموشش نکنم ...
نمی دونم اصلن این موضوع چه اهمیتی برای کی یا چی داره ...
نمی دونم چرا دارم این مطلب را می نویسم ...
فقط می دونم خیلی دلم گرفته
من گریه می خوام
فقط گریه
به به آیت الله تابا خانم. بالاخره آپ فرمودین.
حالا این ۱۶ تیر چی شده؟
سال ۸۲ اولین آمپولم را برای MS تزریق کردم ...
تو این ۷ سال ۸۸۰ تا آمپول زدم ...
البته اگر آمپول هایی که برای بیماری های دیگه تزریق کردم نشمارم ...
و البته تمام این آمپول ها رو خودم برای خودم تزریق کردم ...
من دختر شجاعی هستم
سلام خوبی وبلاگ جالبی داری اگه خواستی یه سری هم به ما بزن گلم . راستی با سایتهای من تبادل لینک می کنی؟اینم آدرسی که تمام سایتهای من تو اون هست www.istgah.asantabligh.com/tabdol1.php
من نمی دونستم ام اس داری. ولی آفرین به شجاعتت.
مرسی عزیزم
تابا جان خوبی؟ نیستی هر روز میام ومیرم خبری ازت نیست.
سلام عزیزم
دلیلش رو توی پست بعدی می گم و مرسی بهم سر می زنی
بوس
من الان خوندم که تو ام اس داری نمیتونم بات همدردی کنم چون فقط خداست که از دل تو خبر داره و از خدای مهربون واست آرزوی سلامتی و آرامش را در زندگی دارم
مرسی که به من سر زدی
مرسی عزیزم
خیلی مرسی