تنهایی پر هیاهو

گاه نوشت های یک تابا

تنهایی پر هیاهو

گاه نوشت های یک تابا

عاشق که شدم

عاشق که شدم

دنیا یه بادکنک بزرگ قرمز شد و هوا رفت

آنقدر بالا و بالاتر رفت

که به خورشید چسبید و ترکید

حالا مواظبم دفعه بعد که عاشق شدم

یه نخ به سر دنیا ببندم

که خیلی بالا نره

می ترسم این بار هم یا گمش کنم

یا بترکه!


فرانک ژاکوبز (فالکو)

نظرات 3 + ارسال نظر
بیدل شنبه 14 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 03:54 ق.ظ http://www.sonnat.blogsky.com

آخه خواهر من! چرا کاری میکنی که کلی ازت شاکی بشیم. حداقل منکه خیلی ازت شاکیم. نه آپ درست و حسابی میکنی و نه هم به ما سر میزنی. بدتر از اون، به کامنتا هم جواب نمیدی و خالی خالی تاییدشون میکنی. دیگه چی؟ یخورده فعالتر باش عزیز دل برادر.

سلام
اگه دیر دیر آپ می کنم اگه کامنت رو بی جوا ب تایید می کنم ...
ولی بازم دوستتون دارم
حالم زیاد خوب نیست اما همین که با وجود این تنبلی بهم سر می زنی باعث می شه احساس کنم همه چی آروم و خوبه
مرسی
این یه تشکر خشک و خالی نیست کلی احساس قدردانی پشتش هست
باز هم مرسی

بیدل شنبه 14 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 01:17 ب.ظ http://www.sonnat.blogsky.com

همین که باعث میشم حس کنی همه چیز خوبه خودش یه دنیا ارزش داره. امیدوارم حالت خوب و خوبتر بشه. ولی بی زحمت این کامنتا رو بی جواب نذار که شاکی میشیما. بابت خوشحالیتم خوشحالم.

چشم قول می دم جواب بدم

بیدل سه‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 12:01 ب.ظ

دستت درد نکنه عزیز دل برادر.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد