شگفت زده ام که بعد از دو سه سال تو حال منو پرسیدی
شگفت زده تر از اینم که هنوز همه خاطرات مشترکمون رو حفظ کردی...
از شگفت زدگی دیوانه ام که همون روز اون یکی هم بعد از شاید یک سال حال منو پرسید
و کارم داره به تیمارستان می کشه وقتی درست بعد از گذروندن یه روز سخت که احساس تنهایی داشت منو می کشت همه این اتفاقا افتاد...
یعنی همه اش اتفاق بود؟؟؟
چرا همین امروز؟؟؟
خب اتفاقه دیگه. همینطوری میفته. تو چرا تعجب کردی؟
چون انتظارش رو نداشتم
حالا آپم دوباره. یه سر بهم بزن تابا خانم.
چشم حتمن
آپیم. تشریف بیاورید.
چرا کم آپ میکنی تابا خانم؟ زشته ها. یخورده بجنب.
آپم. ببین همش کامنت دونیت شده کامنتای من که خبر آپ کردنمو دادم. بابا جان آپ کن.